دو رو

کم مینوشتم

نه اینکه نمیخواستم،نمی شد

آنقدر اتفاق ها سریع می رفتند و می آمدند

که فرصت فکر را از من گرفتند و فقط مبهوت این رفت و آمد شدم

اوضاع دلم با یک کلمه معنی میشود،عاشق

ساده با عمقی احساس بی انتها

بعد از اینکه از حیرت و تماشا دست کشیدم

کم کم وقت تغییر را پیدا کردم

از کار و هدف شروع کردم

او را هم مثل اوضاع دلم با چند کلمه ساده خلاصه کردم

تلاش،تمرکز،حرکت

خانواده را بیشتر از هر وقت دیگری دوست دارم

اما بیشتر از هر زمان دیگر حس میکنم باید کمی جدا شوم

هنوزم در خلوت گاهی میشکنم و دلگیر میشوم

به ظاهر سرمایه ام هر روز کمتر میشود

اما من بیشتر از هر زمان دیگری دارا و ماهر شدم

وقتی که کسی حواسش نبود یادگرفتم

توانایی کمک،برنامه ریزی و خودساختگی را

شیشه عینک چشمان کثیف بود

پاک کردم و بهتر دیدم

در این بین دوستانم هم دورتر شدند

اما اعتراف میکنم که این دوری آرامشش بیشتر است

ولی همه اینها یک روی رندگیم است

راستش در طرف دیگر

و پشت همه بهانه ها و حرف ها

دلم دوست جدید و بی نظیر پیدا کرده است

که با هر اتفاق،اول به سراغ او میرود

این روز ها دنیا شده اولیت دوم من

کیمیا را که داشته باشی دنیا به چشمت نمی آید